باز هم دور همی چهره ها. لیندا کیانی، سحر دولتشاهی و ترانه علیدوستی و حنا خانم در آغوش مامان که رفته رفته دارد فتوکپی برابر اصل ترانه میشود.
مهران اجمدی و دخترش در حرم امام رضا (ع). التماس دعا
مریم معصومی در میدان تجریش در کنار بساط باقالی و لبو عکس گرفت و سپس به یک کافه ی شیک رفت و “اسپرسو” سفارش داد با چیز کیک رژیمی.
سلفی زوج هنرمند، امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی در کنار دوستشان در سینما.
لادن طباطبایی نتایج اولیه کنکور “هواداران اصلی” را اعلام کرد. خوشبختانه همه مجاز به انتخاب رشته شدند. احتمالاً نتایج نهایی را با غیر فعال کردن صفحه اش مشخص خواهد کرد!
سلفی غزل عبدی و نیوشا ضیغمی در پشت صحنه فیلم جدیدشان.
همه این ها به کنار، جای بهمن هاشمی و مسابقات و اجرا هایش در سیما خالی است.
سلفی میلاد کیمرام با دوستان که زوج هنرمند یعنی پیمان قاسمخانی و بهاه رهنما هم در آن جای گرفته اند.
حدیث میرامینی، سحر قریشی و دوستشان، همین جوری بیدلیل!
عکس جالب اشکان خطیبی که به گفته خودش با یک برج در حال ساخت، شاخ به شاخ شده است.
حمید سوریان و پدرش در حال نوش جان کردن آبگوشت در یک دیزی سرای سنتی. نوش جان.
الهام حمیدی و دوستان در یک رستوران در اصفهان. این عادت مختص چهره ها نیست و در بین همه ایرانی ها دیده میشود که به محض رفتن به رستوران یادشان می افتد عکس یادگاری بگیرند. هیچ منعی و اشکالی هم ندارد. بگیرید.
سلفی نفیسه روشن، زهرا اویسی و برادرِ نفیسه خانم که مدیر برنامه های خانم روشن هم هستند.
سلفی دانیال عبادی. گویا دانیال عجله داشته و یادش رفته است که یقه پیراهنش را درست کند.
تهمینه میلانی طی یک پست در اینستاگرامش بر اهمیت دانستن سایز دهان تاکید کرد.
سیما خضرآبادی بازیگر جوان سینما و تلویزیون که یک عکس با ژستِ “مثلاً حواسم نیست!” برای هوادارانِ چند ده هزار نفری اش به اشتراک گذاشت.
سلفی هدی زین العابدین در کنار پدر محترم.
عکس آتلیه ای امین حیایی در آستانه 45 سالگی. یواش یواش میتوان لقب پیشکسوت سینما را به امین حیایی داد، مخصوصاً با کارنامه پر بار و حجیمی (!) که در 2 دهه گذشته به یادگار گذاشته است.
سلفی بامزه رضا گوچی با کودک کویتی.
لاله اسکندری و سارا خوئینی ها در جشن تولد سری دوم مجموعه “بیقرار”.
ویشکا آسایش در اتاق گریم فیلم “من دیگو مارادونا هستم”.
سلفی علیرضا جعفری و رفیقش در حال رفتن به دعوا!
عکس یادگاری حسین سلیمانی با ترانه مکرم، شاعر و ترانه سرای معروف کشورمان.
محسن یگانه که دلش برای دخترش تنگ شده بود، این عکس نگاه خانم را به اشتراک گذاشت و ابراز دلتنگی کرد. خُب محسن جان خانواده را هم میبردی که انقدر دلتنگی اذیتت نکند.
دایانا حکیمی، دختر دانیال حکیمی در شبکه های اجتماعی از پدرش سبقت گرفته و فالوئر هایش خیلی بیشتر از بابا شده است.
شبنم قلیخانی این عکس و متن را در روز جهانی “منع خشونت علیه زنان” به اشتراک گذاشت.
میلاد کیمرام و سحر دولتشاهی در سکانسی از “مستانه”، فیلمی که اکران عمومی آن شروع شد. این عکس را میلاد کیمرام به اشتراک گذاشته بود.
لاله صبوری و دخترش که در آغوشش به خواب رفته است. لاله جان یک مقدار پوزیشن خود را درست کنید، بچه کمر درد میگیرد!
فرهاد مجیدی است دیگر، دوست دارد هر روز یک عکس با تیپ و لباس جدیدش بگذارد.
داستان این سریال بسیار زیبا و دیدنی ازاین قراره:!
علی،کاپیتان
معروفی است که برای مدت ها از کشور خود برای کارش جدا میشود و زن و چهار
بچه اش را ترک میکند بعد ها با زنی به اسم کارولین اشنا میشود و عاشق او
میشود.زمان برگشت او همه ی افراد خانواده به امید داشتن خانواده ای خوب را
دارند.دختر بزرگ علی،برین نام دارد.دختر دوم او،ایلین نام دارم،فرزند سومش
که پسر است،Mete نام دارد و پسر بسیار کوچکش که اخرین فرزند خانوادس Osman
نام دارد.Cemile(زن
رسمی علی) بعد میفهمد که همسرش در مدت نبودنش در ترکیه با زنی هولندی دوست
شده است و دیوانه وار عاشق او شده است.و این خبر را کم کم تمام افراد
خانواده میفهمند.مته از پدرش متنفر میشود.و پدرش قسط ازدواج با کارولین را
دارد و در اخر همسرش جملیه را طلاق میدهد و خانواده اش را از خانه بیرون
میانداز.مته برای انتقام از پدرش خونه را به اتش میکشد .
و اما قسمت آخر سریال که کاربر بهار فرستاده
در آخر فصل یک سریال روزی روزگاری جمیله با حکمت کارجی ازدواج میکنه ولی علی چنان میشکنه که میاد و حکمت رو میکشه و میوفته زندان.
در آخر فصل دوم سریال روزی روزگاری که دو سال گذشته علی آازد میشه ولی به عنوان یه مرد بدبخت و بیچاره نه کاپیتان علی که البته حقش همینه مجازاتش همینه
پلین هم با هاکان ازدواج کرده ولی بچه ی احمد رو داره و وقتی احمد به کشور برمیگرده از هاکان جدا میشه و با احمد ازدواج میکنه
آیلین هم از سونر بارداره و وقتی که میخواد زایمان کنه میمیره و دقیقا همون روز هم علی خودکشی میکنه و جمیله هردوشونو از دست میده.ولی این بار جمیله خیلی وضع بهتری داره چون شرکت حکت بعد از مرگش به جمیله رسیده.دختر احمد وپلین که اسمش زهراست بیماری کلیوی داره و باید دیالیز بشه و تنهاکارولینه که میتونه بهش کلیه بده
کارولین برای هاکان شرط میذاره که باید با من ازدواج کن اونوقت به زهرا کلیه میدو ولی در نهایت این کارولینه که بازنده و تحقیر میشه چون پرستار آیلین به زهرا کلیه میده و
کارولین بخاطر هاکان همون لحظه میره گورشو گم کنه
عثمان هم که الان یه پسره دبیرستانی شده و عاشق یه دختر به اسمه عایشه شده اما عایشه با مته دوسته
سونر هم بعد از مدتها با بهار پرستار بچه ی خودش و آیلین ازدواج میکنه و بچه دار هم میشن
احمد هم میمیره و پلین و هاکان باز با هم ازدواج میکنن
و چند سال بعد عثمان شروع میکنه به نوشتن خاطرات از زمانی که علی به خانه بازگشت تا الان
پایان