با سلام این یک تکیه از شعر است :
باز هم آفتاب غروب کرد و شب اومد به جون خسته ام باز هم تب اومد باز هم ازناله خونین قلبم خدایا یارم یارم اومد باز هم شب اومد و شب اومد هوا تار چراغم سوت و کوره تنم داره می سوزه مثل کوره خدایا یار من کی بر میگرده دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ دیگه تاقط ندارم دیگه تاقط ندارم دلم تنگه دلم تنگ من هم دل دارم
برای دریافت روی ادامه مطلب بروید